ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق باز بیا سر کنیم، قصه ی گلزار عشق قصه شنیدم که دوش، تشنه لب گل فروش برد گلی سبز پوش، هدیه به بازار عشق گل غم ناگفته داشت، خاطر آشفته داشت چشم به خون خفته داشت، از غم سالار عشق عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد… بیشتر »
کلید واژه: "عشق"
فریاد می کشد با همان صدای گوش خراشِ نتراشیده اش! انگار کسی نیست تا فریادش را خاموش کند . این روزها کمتر دلم می خواهد صدایش را بشنوم؛ خودش می داند برای چه ! با بی میلی بلند می شوم و سمتش می روم؛ تازگی ها اسم مخاطبم را نشان نمی دهد و برایم تعدادی ارقام… بیشتر »
سلام بلد نیستم لفظ قلم حرف بزنم اما ، شدم مثل اون قناری دارچینی گوشه قفس که رفته تو لاک خودش … انگار یادش رفته آوازشُ ، انگار ی غمی تو جونش رخنه کرده و اونو عذاب میده …به همسری میگم : چش شده؟ میگه رفته تو لک ! یعنی چی ؟میگه فکر کنم ی دوره… بیشتر »
خداوندا ! اگر در کار تو چون و چرا کردم ، خطا کردم و گر در ناامیدی تکیه جز بر کبریا کردم ، خطا کردم اگر جز بر تو دل بستم به لذت های این دنیا ، حلالم کن و گر دل را به عشق نازنینان مبتلا کردم ، خطا کردم اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم ، من پشیمانم و… بیشتر »