نگــــاه خـــــدا...

ورودخانه

مطالب پر بازدید

  • لب ما و قصه‌ی زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی!
  • خدا با توست!
  • خدایا رحمتت دریای عام است...
  • پاییــــــــــــز آمـــــــــــد!
  • حکیم عمر خیام نیشابوری
  • یادت باشد...
  • شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند !
  • سنگ نیم من!!!
  • دروس الاشیاء !
  • قلقلک خاطرات
دانستن زبان دوم!!!!
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در خاطرات

 

این خاطره مربوط به پارسال اوایل محرمه که من کربلا بودم.

ظهر بود و خیلی شلوغ . همه در تکاپوی پیدا کردن جایی برای نشستن . راستش زیاد امیدی به پیدا کردن جا نداشتم ؛ آخه همه باز نشسته بودند و وقتی ازشون می خواستم به من جا بدن می گفتند جا نیست برو ی جای دیگه بشین … از چند نفر که ایرانی بودند خواستم که اجازه بدن منم نماز بخونم ولی فایده نداشت … همینطور که داشتم صف ها را یکی یکی رصد می کردم چشمم به خانم عربی افتاد… رفتم کنارش و بهش گفتم ی کم جمع بشین تا منم بشینم ولی اون با ایما و اشاره گفت که نمی فهمم چی میگی !

گفتم حالا بیا و درستش کن …من که عربی بلد نیستم

ی دفعه مثل برق ی چیزی پرید رو زبونم :? Can you speak english

خانم عرب چنان ذوقی کرد و گفت yes،yes و من داشتم به این فکر می کردم که چجوری بهش بگم به من جا بده !!!!!

دست و پا شکسته گفتم : please ggiiivvvveee mmmee sooommmee placcce

با تعجب نگام کرد … گفتم ببخشید و از خجالت سرمو پایین انداختم …

بنده خدا  از کلمه place  که گفتم فهمید که جا می خوام بهم جا داد اما تا نماز تموم شد دیگه سرمو بلند نکردم…

چقدر بهم خندیده و واسه دوستاش تعریف کرده !!!!! اشکال نداره از این که موجبات خنده ی بنده خدا را فراهم کردم خوشحالم …

ولی فهمیدم این دوازده ترمی که به یادگیری زبان انگلیسی پرداختم همش کشک !!!!

زبان انگلیسی زبان دوم زبان عربی 4 نظر »
ناسپاسی !
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در درد دل, چالش

 

 

خیلی زود خسته می شوم

از آدمهایی که فقط می نالند ،

از زمین و زمان شکایت دارند ،

و به هیچ چیز راضی نیستند.

 

پ.ن :دیروز که برای کاری بیرون می رفتم داخل اتوبوس خانمی بلند بلند با بغل دستیش حرف می زد

و بحثشون داغ داغ در مورد اتومبیل ساخت ایران یا بهتره بگم خودروی ملی بود .

شکایت که چرا این آپشن را نداره چرا فلانه چرا بهمانه و ….

تعجب کردم از این که چرا آدمها به داشته هاشون راضی نیستند ،

حالا اگه خودروی ملی سوار نشی (ما که خودروی ملی سوار شدیم چی شد) و ی ماشین آخرین سیستم فلان کشور را سوار شی آدمیتت بالا میره ؟

به نظر من بالا که نمیره هیچ تازه پایین هم میاد

چون همه اش را میذاری و میری زیر ی خروار خاک !

از همه مهمتر این که تو خانمی که داری بد و بیراه به مملکت و نظام میگی،

اول برو آداب معاشرت یاد بگیر ! و وقتی داری با ی نفر صحبت می کنی تند تند از تو کیفت چیپس بیرون نیار و کروپ کروپ بخور !!!!

خانم نسبتاً محترم صدای دهنت رو اعصابمه … 

ی ایستگاه قبل از مقصدم پیاده و بقیه راه را با خط یازده رفتم!

 

خدا، فراموشی، ناسپاسی، عاشقی 3 نظر »
باران
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در احساسی

 

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد 

چک چک ،چک چک،…چکار با پنجره داشت


قیصر امین پور

 

 

 

پ.ن : دیشب باران زیبایی در زادگاهم بارید و مرا ذوقی عجیب فرا گرفت…الحمدلله رب العالمین.

باران قطرات باران نوازش باران 4 نظر »
اربعین
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها, اربعین حسینی

 

 

نظر دهید »
مخاطب خاص
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در درد دل, اربعین حسینی

 

 

ی وقتایی تو زندگیت هست که ی جورایی سردرگمی ! ی جورایی حیرون و سرگردونی! قلبت سنگین و دلت دریای متلاطم!

ی وقتایی که دوست داری زل بزنی به ی گوشه و تموم آلام و غم هاتو واسه یکی بگی… دوست داری اون بشینه روبروت و سراپا گوش بشه واسه حرفات…و گاهی با نوازشی آرومت کنه…

ی وقتا حس می کنی جز اون هیچکس دردت را نمی فهمه ، جز اون هیچکسِ دیگه نمی تونه حرفت را بشنوه…یعنی نمی تونی به غیر از اون به کس دیگه ای درد دلت را بگی ..

آره! باهاش که حرف می زنی اون صبورانه به حرفات گوش میده…منتظر جواب می مونی؛ همون وقت قطرات اشک گونه های سرخ غم زده ات را جلا میده و تو سبک میشی …

حالاست که دست نوازشگرش را روی گونه هات حس می کنی و پاسخش را می شنوی: من همیشه با تواَم همیشه…از مادر به تو مهربون تر …من هستم!

این لحظه هاست که خودتو تو آغوشش میندازی و تموم غمها و غصه هات را گریه می کنی و او با حضورش تو رو آروم آروم می کنه….

.

.

.

1 نظر »
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 34

نگــــاه خـــــدا...

دوستان من

  • حریم دل
  • درخت سیب
  • یار مهربان
  • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من
  • خط خطی های ذهن من
  • عصر غربت لاله ها
  • از نون تا قلم
  • صهباء
  • پاییز
  • قائم آل طاها
  • پشتیبانی کوثربلاگ
  • اخبار و اطلاع رسانی
  • شعر بلاگ
  • طلبه نوشت
  • خاطرات خاکی
  • محدثه بروجرد
  • جاذبه ی ضریح
  • نرجس خاتون(س)
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دوستان حاضر

  • فائزه ابوالقاسمی
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان