نگــــاه خـــــدا...

ورودخانه

مطالب پر بازدید

  • لب ما و قصه‌ی زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی!
  • خدا با توست!
  • خدایا رحمتت دریای عام است...
  • پاییــــــــــــز آمـــــــــــد!
  • حس تنهایی...
  • حکیم عمر خیام نیشابوری
  • یادت باشد...
  • شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند !
  • سنگ نیم من!!!
  • دروس الاشیاء !
میلاد مبارک
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها

 

 

 

ای ششم پیشوای اهل ولا

خلق را رهبری به دین هدی

پای تا سر خدا نمایی تو 

هم ز سر تا به پای صدق و صفا

ولادت امام جعفرصادق علیه السلام و نبی اکرم ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله 

بر تمام مسلمانان جهان مبارک !

امام صادق علیه السلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم 12 نظر »
شهادت تسلیت !
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها, شعر

 

امام حسن عسکری علیه السلام

 

سامرا از غم تو جامه دران است هنوز

چشم “نرگس” به جمالت نگران است هنوز

دل شهزاده ی روم، آینه ی دلبریت

تاک ها مست تو و این لقب عسکریت

 

قاسم صرافان

2 نظر »
پختگی !!!
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در نکته های ناب, درد دل, خاطرات

 

    بی تاب بود و بی قرار … سراسیمه از پله ها بالا و پایین می رفت ؛ انگار ذهنش درگیر چیزی بود. گاهی کنار پیش خوان می آمد و از مسئول آن چیزی می پرسید . شاید ده بار پله ها را بالا و پایین رفت و در نهایت وسط سالن نشست و با صدای بلند شروع به گریه کردن و بد و بیراه گفتن کرد ؛ به نظر سی و چند ساله می رسید .جلو رفتم و با مهربانی کنارش نشستم ، دستش را گرفتم و به چشمانش نگاه کردم … از حرکت من متعجب شد و انگار گوشی برای شنیدن حرف هایش پیدا کرده باشد، شروع به درد دل کرد و پرده از آلام درونش برداشت : زندگی خوبی داشتم همسرم عسلویه کار می کرد دو بچه قد و نیم قد دارم …ثروتمند نبودیم اما دستمان به دهانمان می رسید . تا این که چند ماه پیش که همسرم از کار به خانه بازگشت بعد از ساعتی استراحت متوجه شد که دیگر نمی تواند روی پاهایش بایستد …

در این بین حرف های زیادی رد و بدل شد و فهمیدم سی سال بیشتر سن ندارد و همسرش دچاری بیماری ” گیلن باره” شده (چیزی شبیه ام اس پیشرفته) و حالا هم بدنبال کارهای بیمه و تأمین دارو برای همسرش بود … بماند که چقدر تلاش کردم تا بتوانم او را آرام کنم … برای من که با کوچکترین مشکلی در زندگیم، خودم را می باختم، مرهم گذاشتن بر روی دردهای زن هیچ اثری نداشت …

ادامه »

آیت الله محمدعلی ناصری اهل تحمل صبر و رضا 10 نظر »
تقدیر زیبا
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در نکته های ناب, درد دل

 

بعضی وقتها بعضی اتفاقات باعث می شود که آدم فکر کند دنیا به آخر رسیده ! اما پشت پرده نکته هایی هست که از آن ها بی خبر است …و شاید خدا در این ناگواری ، تقدیری زیبا برایش رقم زده است .

حالا اگر زمان بگذرد و با نشانه ای بفهمد که آن اتفاق آن قدر ها هم بد نبوده و حتی به نفع او بوده است ، شیرینی آن اتفاق را با تمام وجود حس می کند !

این روزها با تمام وجود شیرینی برخی از این اتفاقات را حس کرده ام … روزهایی که زهرش را  با بی تابی و بی صبری به گلوی مبارک چشاندم و حالا می بینم آنقدرها که فکر می کردم تلخ نبود !

 

 

حالاست که با تمام وجودم معنای آیه ۲۱۶ سوره بقره را درک می کنم …

 

 

پ.ن: خدایا متشکرم بابت این همه لطف و مهربانیت به منِ حقیر …

پ.ن: خدایا ببخش گناهانی را که باعث می شود چشمم به روی لطف و کرمت بسته شود !

 

 

 

 

آیه ۲۱۶بقره تقدیر الهی 2 نظر »
شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند !
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها, احساسی, دلنوشته هام

 

وبلاگ نگاه خدا- شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند- اردیبهشت شمعدانی ها

 

سال هاست که بید مجنون ِ کنار حوض، مجنون است؛ او مدت هاست گیسوان پریشانش را، رقصان به لب های حوض مدوّر میان حیاط به دست باد می سپارد …

مدت هاست ماهی های کوچک حوض، هر روز عطر نفس های کاشی های فیروزه ای را نفس می کشند و با آهنگ شاخسار مجنون، رقصان و بوسه زنان زندگی می کنند؛ و هنوز در حسرت دریا…

حوض با کاشی های فیروزه ای رنگش هر صبح به روی ماهی ها عشق می پاشد و امید می بخشد …

اما گوشه حیاط، پیچکی بی قرار در باغچه ای از عشق، مأمن گرفته و به امید دیدار خورشید دیوار بلند حیاط را در می نوردد.

کمی آن طرف تر درخت تاکِ کنار پله ها همچنان برای پیچیدن دور قلب نرده ها عشق می بافد …

روزهای زیادی است کودکی به عشق مادر نان می خرد …

ایوان پر از شمعدانی است؛ شمعدانی ها هر روز صدایشان را می شنوند و عشق سر می دهند؛ شمعدانی ها اینگونه عاشق شدند …

مدت هاست پدر، این قلب تپنده، برای بازگشت به خانه لحظه شماری می کند …

و اما …

زمین… لرزید !

آسمان… غرید !

پدر، افتاد ؛

مادر، پیر شد ؛

کودک، زیر آوار غم ماند …

 

و دیگر… ماهی ، حوض ، بید، عاشق نشدند …

پیچک بی قرار دیگر شوق نیافت به دیدن خورشید برود …

تاک دیگر عشق نبافت

و شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند !

زلزله كرمانشاه 7 نظر »
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 34

نگــــاه خـــــدا...

دوستان من

  • حریم دل
  • درخت سیب
  • یار مهربان
  • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من
  • خط خطی های ذهن من
  • عصر غربت لاله ها
  • از نون تا قلم
  • صهباء
  • پاییز
  • قائم آل طاها
  • پشتیبانی کوثربلاگ
  • اخبار و اطلاع رسانی
  • شعر بلاگ
  • طلبه نوشت
  • خاطرات خاکی
  • محدثه بروجرد
  • جاذبه ی ضریح
  • نرجس خاتون(س)
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

دوستان حاضر

  • لبیک یا رسول الله
  • زفاک
  • نورفشان
  • rahyab moshaver
  • یا کاشف الکروب
  • غزال
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان