نگــــاه خـــــدا...

ورودخانه

مطالب پر بازدید

  • لب ما و قصه‌ی زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی!
  • خدا با توست!
  • خدایا رحمتت دریای عام است...
  • پاییــــــــــــز آمـــــــــــد!
  • حکیم عمر خیام نیشابوری
  • یادت باشد...
  • شمعدانی ها دیگر عاشق نشدند !
  • سنگ نیم من!!!
  • دروس الاشیاء !
  • قلقلک خاطرات
میلاد نور
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها, شعر

 

 

یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم 

در شب میلاد تو دل تشنه ی درمان منم 

دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است

پادشاهی ، من گدایم، دست بر دامان منم 

 

 

میلاد عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم ،

هشتمین حجت سرمد ، نگین درخشان وطن ، السلطان اباالحسن

امام رضا علیه السلام مبارک باد .

 

پ.ن :منتظر ی اشاره ام هر چی که دارم بیارم 

دلمو زیارت بیارم منی که آوارم …

.

.

.

آقاجون محتاج ی نیم نگاهتم …

میشه شاهی کنی …منو راهی کنی …

التماس دعا از همه عزیزان دارم .

تبریک میلاد صلوات خاصه میلاد امام رضا علیه السلام​ 13 نظر »
خواهرانه
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در درد دل, تسنیم نوشت

 

+ : کاش آدما ، حرفی که به زبون می آوردند با کاری که انجام می دادند یکی بود!

- : از چه لحاظ ؟

+ : از هرررر لحاظ !!!

- : سخن خوبی بود !!!!!!!!!!

 

 

و من مبهوت این گفتگو و پس از اندک زمانی شلیک خنده بخاطر حالت دلجویی خاصّ خواهر کوچیکه !

 

 

 

پ.ن: گفتگوی دو خواهر سر میز غذا … هر دو از ی مورد مشترک رنج می بردند !

خواهرانه دلجویی دورویی دیالوگ 7 نظر »
نیازمند درگاهِ بی نیاز !
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در درد دل, نیایش, تسنیم نوشت

رَبِّ إنّی لِما أنزَلتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ (قصص ،۲۴)

ای پروردگار من به آن چه از خیر بر من نازل می کنی نیازمندم .

 

 

 

پ.ن : ی جاهایی تو زندگی ، ی چیزایی از خدا می خواهیم که نمی دونیم خیره یا شر … اصرار می کنیم و طلبکارانه از خدا می خواهیم که اجابت کنه … گاهی یادمون میره جایگاهمون را … امروز پشت ی اتوبوس شهری این آیه را دیدم ، خیلی شده بود این سوره و این آیه را بخونم اما انگار امروز این آیه منو تکون داد … به خودم نهیب زدم که ، آهای تو ؟ چه به روز خودت میاری ؟ حواست هست ؟ آره ؟ حواست هست ؟

خیر رب فقیر نیازمند خدا بودن 6 نظر »
هدیه ای از بهشت
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در مناسبت ها, تسنیم نوشت, خاطرات

اون روز از همیشه نگران تر بودم . ی حس عجیبی همراه با تلاشهای هر روزش همراه شده بود. نمی دونستم چی باید بهش بگم و چجوری باهاش روبرو بشم …آخه من هر روز باهاش حرف می زدم و باهاش زندگی می کردم . واقعاً نمی دونستم اون چه فکری در مورد من داره و یا حتی ، چه حسی ! ساعت چهار بعد از ظهر بود ، با عجله آماده شدم و همراه همسرم به مطب رفتیم . پاهام یارای ایستادن نداشت ، به سرعت ی جای خالی پیدا کردم و نشستم . انگار نیم ساعتی طول کشید تا نوبت من بشه اما برای من سه چهار ساعتی گذشته بود . اون روز زینب مهمان عمه بود و من اونو ندیده بودم . از ی طرف نگران زینب و از طرف دیگه نگران لحظه هایی بودم که پیش روم بود. 

خانمِ… نوبت شماست بفرمایید داخل ! نگاه خسته و درمانده ام به همسرم افتاد ، با لبخند همیشگی و امیدوارش من را راهی کرد … داخل شدم و با راهنمایی خانم دکتر روی تخت دراز کشیدم . انگار ساعت از حرکت ایستاده بود و ثانیه ها سنگین جلو می رفتند.به جد می دیدم که با حرکات آهسته شون منو به سُخره گرفته بودند. نگاهم به صفحه مانیتور کوچکی که بالای سرم بود، افتاد . از دیدن حرکاتش به وجد اومدم انگار داشت با خودنمایی احساسش را بهم نشون می داد و من رو صدا می کرد ، من صداشو می شنیدم ، امّا ی حسّی لبخند را از لبهام پاک کرد . 

صفحات: 1· 2

تبریک روز دختر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها 14 نظر »
عاقل باش !
ارسال شده در 29 آبان 1398 توسط تســـنیم در نکته های ناب, تسنیم نوشت

 

این که دانشگاه رفته باشی و مدرک تحصیلی بالایی داشته باشی یا حتی دکترا گرفته باشی ، اما ندونی با بزرگترت و یا حتی با بچه ها چطوری حرف بزنی و قلبت این قدر کوچک باشه که تحمل هیچ چیز کوچکی را نداشته باشی که هنر نکردی جانم ! 

به مداد نگاه کن ! ی استوانه باریک و بلند! اگر میان این استوانه چیزی که باید باشه ، نباشه تا بتونی باهاش بنویسی این مداد به هیچ دردی نمی خوره ، نه که به درد نخوره اما اون کارایی را که باید ، نداره . 

 

پس بیا و واسه تقویت دلت کاری بکن ! 

 

 

پ.ن۱: نمی دونم چرا تو حین نوشتن جمله هام یاد حرف مادربزرگ افتادم که همیشه می گفت : خدا به هر کس اندازه ی قلبش بده . حالا این دعا می تونست خوب باشه ، می تونست بد باشه . خوب واسه آدمایی که خلایق از دستش در امان بودند و بد واسه اونایی که آسایش را از دیگران می گرفتند حالا به هر طریقی …

 

پ.ن۲:امروز چند بار به خودم گفتم : باید عقلمُ بدم دست تو دیووونه بشم … اما یاد این آیه که افتادم پشیمون شدم :

لَو کُنّا نَسمَعُ أو نَعقِلُ ما کُنّا فی أصحابِ السَّعیر ِ…اگر می شنیدیم و از عقل خود بهره می بردیم در این جا نبودیم .

تقویت دل عاقل باش عقل 8 نظر »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 34

نگــــاه خـــــدا...

دوستان من

  • حریم دل
  • درخت سیب
  • یار مهربان
  • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند ز من
  • خط خطی های ذهن من
  • عصر غربت لاله ها
  • از نون تا قلم
  • صهباء
  • پاییز
  • قائم آل طاها
  • پشتیبانی کوثربلاگ
  • اخبار و اطلاع رسانی
  • شعر بلاگ
  • طلبه نوشت
  • خاطرات خاکی
  • محدثه بروجرد
  • جاذبه ی ضریح
  • نرجس خاتون(س)
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

دوستان حاضر

  • سمیه طاهرپوریانی
  • زفاک
  • نور الدین
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان