این که دانشگاه رفته باشی و مدرک تحصیلی بالایی داشته باشی یا حتی دکترا گرفته باشی ، اما ندونی با بزرگترت و یا حتی با بچه ها چطوری حرف بزنی و قلبت این قدر کوچک باشه که تحمل هیچ چیز کوچکی را نداشته باشی که هنر نکردی جانم !
به مداد نگاه کن ! ی استوانه باریک و بلند! اگر میان این استوانه چیزی که باید باشه ، نباشه تا بتونی باهاش بنویسی این مداد به هیچ دردی نمی خوره ، نه که به درد نخوره اما اون کارایی را که باید ، نداره .
پس بیا و واسه تقویت دلت کاری بکن !
پ.ن۱: نمی دونم چرا تو حین نوشتن جمله هام یاد حرف مادربزرگ افتادم که همیشه می گفت : خدا به هر کس اندازه ی قلبش بده . حالا این دعا می تونست خوب باشه ، می تونست بد باشه . خوب واسه آدمایی که خلایق از دستش در امان بودند و بد واسه اونایی که آسایش را از دیگران می گرفتند حالا به هر طریقی …
پ.ن۲:امروز چند بار به خودم گفتم : باید عقلمُ بدم دست تو دیووونه بشم … اما یاد این آیه که افتادم پشیمون شدم :
لَو کُنّا نَسمَعُ أو نَعقِلُ ما کُنّا فی أصحابِ السَّعیر ِ…اگر می شنیدیم و از عقل خود بهره می بردیم در این جا نبودیم .