اینقدر تند تند کارهایمان را انجام داده بودیم که می ترسیدیم آخر سر هم دیر به فرودگاه برسیم؛ به محض شنیدن اذان ظهر، ناهار خورده و نخورده نمازمان را خواندیم .آقا، سریع نت گوشی را روشن کرد و اینترنتی درخواست تاکسی دادیم ؛ بماند که نزدیک یک ربع تا بیست… بیشتر »