شب قبل بعد از اینکه از خواندن مقدمه کتاب آقای جوادی آملی فارغ شدم، به زور خودم را از لابلای کلاف سردرگم کلماتش بیرون کشیدم و راستش را بگویم، بدون مسواک خوابیدم. حتم دارم سرم به بالش نرسیده به دالان هزارتوی خواب روانه گشتم. بماند که دیشب هم دست از سرم… بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1398"
استاد میگفت: «ده سال بود دنبال یک کتاب میگشتم تا بالاخره پیدایش کردم و آن را خریدم. و بعد به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم. چون آن روزها حالاتی بس عارفانه!!! داشتم، کتاب را را کنار دستم گذاشتم و دو رکعت نماز خواندم و در سجده گفتم خدایا بگیر… بیشتر »