آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(7)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
7 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

نظر از: رحیمی [عضو] 

خدایا مهربان کمکم کن از چشمت نیفتم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
موفق باشید

1397/03/22 @ 22:15

نظر از:  

somayye java

سلام.
صبحتون بخیر.
خدایامن از گناه گذشتم.تو هم از من بگذر.
الهی آمین.

1397/01/24 @ 09:02

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

سلام
وقتتون بخیر!

الهی آمین …

1397/01/25 @ 14:21

نظر از:  

somayye java

سلام.یک جمله:

کاش دنیا طوری بود که:
هیچکس به کسی
نیاز نداشت

اونوقت آدمها
مطمئن میشدن
کسی که
سراغشون رو میگیره
دوسشون داره
نہ کارشون.

1397/01/21 @ 13:44

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

سلام
نظر شما قابل احترامه …
ممنون که سراغمو می گیرید !

1397/01/22 @ 07:30

نظر از:  

somayye java

در نجم الثاقب آمده است:

می گویند از روستایی، کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟»

شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید».

پس آن مرد برگشت؛ در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید وطفل را بیرون بیاورید وزن را دفن کنید».

آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر(عج) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می‌کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم». پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند وبیرون نیامدند.

ناگاه از حضرت ولی عصر(عج) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید».

پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد.

1397/01/10 @ 14:27

نظر از: . . . ماریا . . . [عضو] 

آمیـــــــــــــــن :)

1397/01/10 @ 13:16

نظر از:  

somayye java

مگر به جز تو کسی می شود بخواند باز؟

1397/01/08 @ 12:44

نظر از: ... [عضو] 

5 stars

ســلام
سال نوتون مبارک
چرا یک مدته مطلب نمیزارید،لذت می بردیم از مطالب خوبتون :)
ان شاالله که سال خوبی داشته باشید

1397/01/07 @ 13:55

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

سلام دوست خوبم !
سال نو شما هم مبارک و صد سال به این سال های نو برسید !
امیدوارم سال بسیار خوبی را پیش رو داشته باشید .
بله قبول دارم کم کار شدم .نظر لطف شماست دوست من .
در حال مطالعه هستم إن شاء الله در اولین فرصت مطلب جدید ارسال می کنم .

1397/01/07 @ 14:22

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

سلام
خیلی زیبا بود . سپاسگزارم.

1397/01/04 @ 09:55

نظر از:  

somayye java

سلام.
بله.همیشه همه آدم ها با خدا مانوسند.
یادم هست پریروز نمازی خوندم و قصوری در یک جاش شد.
فورا رو به خدا مغفرت طلبیدم….بعد،یک دفعه به فکرم اومد که چرا این نماز بهتر از بقیه بود؟به دلم نشست؟معنوی تر بود.باخلوص بیشتری بود؟
وااای.چرا
نمازهای قبلی ام که کامل تر بود.وبهشون ایمان داشتم،همه کمرنگ تر از این بود؟
به قول سعدی:
گنهکار اندیشناک از خدای
به از عابدان عبادت نمای!
=========================
خودم این تجربه را داشتم…با خودم بودم.نه کسی.
=========================

1396/12/27 @ 11:31

پاسخ از: تســـنیم [عضو] 

تســـنیم
5 stars

سلام .

متشکرم بابت نظرتون.

1396/12/27 @ 13:01


فرم در حال بارگذاری ...