سماعه گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و جمعی از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد.
حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید،
سماعه گوید: من عرض کردم قربانت گردم غیر از آن چه شما به ما فهمانیده اید نمی دانیم.
حضرت فرمود: خدای عزّ و جلّ عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است،
پس بدو فرمود: پس رو ،او پس رفت سپس فرمود: پیش آی، او پیش آمد .
خدای تبارک و تعالی فرمود : ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم .
سپس جهل را تاریک و از دریای شور و تلخ آفرید.به او فرمود: پس رو ،پس نرفت ؛ فرمود : پیش بیا پیش نیامد.
فرمود: گردنکشی کردی؟اورا از رحمت خود دور ساخت .
سپس برای عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد.چون جهل مکرمت و عطاء خدا را نسبت به عقل دید ،دشمنی او را در دل گرفت
و عرض کرد : پروردگارا! این هم مخلوقی است مانند من ،او را آفریدی و گرامی اش داشتی و تقویتش نمودی ،من ضدّ او هستم و بر او توانایی ندارم ،
آن چه از لشکر به او دادی به من هم عطا کن .
خدا فرمود: بلی می دهم ولی اگر بعد از آن نافرمانی کنی تو را و لشکر تو را از رحمت خود بیرون می کنم .
عرض کرد : خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر به او عطا کرد…
صفحات: 1· 2
سلام.شعررابعداز آشنایی با … خدا بهم داد.نداشتم.قبلا.
======================================================
پاسخ تسنیم !
سلام … به هر حال شاعرید دیگه … تو ذات آدم باید باشه اون استعداد که تو ذات شما هست خدا را شکر !
موفق باشید !
همین که یکی دیگه نمی تونه مث شما شعر بگه خب استعداده دیگه حالا تحت هر شرایطی !