یکی از دغدغه های انسان مؤمن و حتی انسان عاقل در امور شخصی و اجتماعیش این است که آیا کاری که من انجام می دهم به صلاح و خیر من هست یا خیر ؟
♦ خَیر از لحاظ لغوی به معنای اَخیَر (بهترین) و برخی می گویند خَیر بر وزن فَعل می باشد و صفت مشبهه می باشد . پس آن چه که خیر من است یعنی آن چه برای من بهتر است .
♦ کسی که خیر محض است مسائل شر از او متصاعد نمی شود که خیر محض خدا و ائمه اطهار می باشند .
♦ برخی می گویند خداوند خیر است وشُرور عدمی هستند …
حال این یعنی چه؟
مثلاً اگر سخاوت و بخشندگی وجود نداشته باشد این حالت می شود بُخل ، پس چیزهای منفی یک امر عدمی است و در صورت عدم وجود یک صفت خوب یک صفت بد نام گذاری می شود .
پس اگر می خواهیم دچار مسیر بد نشویم ( از نظر اخلاقی) فعل و عمل خوبی را به کار بگیریم و اگر این کار را نکنیم دچار شر می شویم .
مثلاً اگر برای دانش آموز خود در تابستان هیچ برنامه خوبی نداشته باشیم مسلماً وقت او به بطالت گذشته و هیچ سودی از تابستان نمی برد و شاید دچار تنبلی و رخوت هم بشود .
یا اگر وجوهات واجبی که به گردن ماست را پرداخت نکنیم پول ما در مسیر شر خرج می شود .
اگر وقتمان را درست استفاده نکنیم و کوتاهی کنیم ممکن است در همین زمان دچار شر ( گناه) شویم .
♦ حال از کجا بفهمیم چه چیز خیر است و چه چیز شر !
در قرآن و روایات معیارهایی برای خیر وشر وجود دارد .
♦ معیار مثل خط کش است که ما در کارهای مختلف به کار می بریم …خط کش در خیاطی ، در نجاری ، در معماری به صورت های مختلف و شاید در خیلی کارهای دیگر به صورتی خاص بکار برده می شود ،پس بسته به نوع کار ما خط کش کاربرد متفاوتی دارد .و معیار هم دقیقاً همینگونه عمل می کند .
♦ یکی از این معیارها در سوره بقره آیه 216 آمده :
…. وَ عَسَیٰٓ أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُم وَ عَسَیٰٓ أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُم وَ اللَّهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لَا تَعلَمُونَ.
…. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید ، حال آن که شرِّ شما در آن است . و خدا می داند و شما نمی دانید .
پس هر چیزی که ما فکر می کنیم خیر است حتماً خیر نیست و همینطور برای شر.
ما خیر بسیاری از امور را در این دنیا نمی فهمیم بلکه در دنیای دیگر برای ما روشن می شود .
مثلاً برخی جوانان اصرار دارند با فرد خاصی ازدواج کنند یا حتی در رشته خاصی درس بخوانند … اما جور نمی شود، چرا ؟ چون خیر او در این ها نیست و خدا برای انسان خیر می خواهد مگر این که خودش نخواهد .
یا این که انسان چیزی را دوست ندارد و از آن فاصله می گیرد، در صورتی که خیر او در همان چیز است و بالعکس .
♦ نکته قابل توجه این که :
گاهی انسان دعا می کند و دعایش برآورده نمی شود و فکر می کند که خیرش هم در همین کار است ، در این جا شاید مقدمات خیر را انجام نداده که این دعا برایش مستجاب نمی شود .
عزیزان من إن شاء الله معیارهای روایی این بحث را در منبرک های بعدی به عرض شما می رسانم … امیدوارم این بحث برای شما مفید باشد.
پ.ن : همراهان گرامی من،این مطلب شنیده های من از یک سخنرانی است که بصورت مکتوب درآمده است.