آفتابه لگن شش دست، شام و ناهار هیچّی. گفت: نخور، عسل و خربزه با هم نمی سازند. نشنید و خورد. یک ساعت دیگر یارو را دید مثل مار به خودش می پیچد. گفت:نگفتم نخور این دو تا با هم نمی سازند. گفت: حالا که این دو تا خوب با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند!
من می خواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملّت را به خربزه تشبیه کنم. اگر وزارت علوم بگوید توهین است، حاضرم دویست و پنجاه حدیث در فضیلت خربزه و یک صد و چهل و نُه حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذرانم.
صاحبان این جور خیالات را فرنگی ها آنارشیست و مسلمان ها خوارج می گویند. اما شما را به خدا، حالا دستِ خونی نچسبید یخه ی من. خدا پدرتان را بیامرزد من هر چه باشم دیگر آنارشیست و خوارج نیستم.
من هیچ وقت نمی گویم برای ما بزرگتر لازم نیست. میانِ حیواناتِ بی زبانِ خدا هم شیر پادشاه درندگان است و به صریحِ عبارتِ شیخ سعدی، سیاه گوش هم رئیس الوزراست و بلکه درازگوش هم رئیسِ کشیکخانه باشد. میان میوه ها هم گلابی شاه میوه است و کلم هم شاید یک چیزی باشد و اگر مشروطه هم به نباتات سرایت کرده باشد که سیب زمینی لابد… (چه چیزی عرض کنم که خدا را خودش بیاید)، باری برویم سرِ مطلب:
من هیچ وقت نمی گویم اشرفِ مخلوقات از حیوان و نبات هم پست تر باشد. من هیچ وقت نمی گویم خر و گاو رئیس و بزرگتر داشته باشند، چغندر و زردک پیشوا و آقا و نماینده داشته باشند و ما اشرفِ مخلوقات را دهنه مان را بزنند سرِ خودمان.
من درست الان یادم هست که خدا بیامرز خاله فاطیم هروقت که ما بچه ها بعد از پدر خدابیامرزم شیطانی می کردیم، خانه را سر می گرفتیم، می گفت: الهی هیچ خانه ای بی بزرگتر نباشد.
بزرگتر لازم است، رئیس لازم است، آقا لازم است، رئیس ملتی هم لازم است، رئیس دولتی هم لازم است. اتفاق و اتحاد این دو طبقه یعنی ساختنشان هم با هم لازم است اما تا وقتی که این دو با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند.
سلام
پس میشه کاری کرد..اگه بخوان..
پهباد شکار میکنیم.چند ماه بعد بهترشو میسازیم..
دانشمندان نخبه در سطح جهانی داریم..
منابع و نیروی انسانی متفکر و کاری داریم..
و……
ولی دلسوز کم داریم
پس نمیشه کاری کرد..چون نمیخوان……
بهونه هم ،مشکل از آبکی بودن هندوانست‘