و چه روز ها که برای دلم دارویی اشتباهی تجویز کردم !
ای طبیب دل بیمار من !
پ.ن : شنیدید میگن نباید بدون تجویز پزشک دارو مصرف کنید ؟ یا این که اگه کسی درد مشابه تو را داشت ، نباید داروی اونو واسه خودت تجویز کنی ؟
|
موضوع: "دعا"
و چه روز ها که برای دلم دارویی اشتباهی تجویز کردم ! ای طبیب دل بیمار من !
پ.ن : شنیدید میگن نباید بدون تجویز پزشک دارو مصرف کنید ؟ یا این که اگه کسی درد مشابه تو را داشت ، نباید داروی اونو واسه خودت تجویز کنی ؟
آدم ها همیشه نیاز به تازه شدن دارند ، نیاز دارند تا روح خسته و رنجورشون را جلا بدهند. گاهی می شود این تازه شدن ها با خواندن یک کتاب خوب که مدت هاست توی قفسه،بلا استفاده، جاخوش کرده ، حاصل بشود . گاهی نوشتن جمله هایی که دوست داری بشنوی ؛ گاهی بوییدن یک عطر تازه یا حتی بوییدن یک گل تا عمق جانت ؛ گاهی حرف زدن با گل های گلدان و حرس کردن شاخه و برگ های خشک کنارش و شنیدن صدای دلربایشان ؛ گاهی پاک کردن آیینه و دیدن تمام نعمت هایی که خدا ارزانی تو کرده ؛ گاهی حتی بوییدن و شانه کردن موهای دخترکی که بیشتر اوقات همدم تنهاییت هست ؛ گاهی شنیدن صدای کسی که خیلی دوستش داری ؛ گاهی روح آدم ها با چیز های خیلی ساده تازه می شود ؛ اما صفحات: 1· 2 تازه از مدرسه به خونه اومده بود .خیلی غمگین و گرفته به نظر میومد . با دیدن قیافه اش فهمیدم بازم ی کاری کرده … مظلومانه نگام کرد و سرشو زیر انداخت . پیش خودم گفتم بازم ی دسته گل به آب دادی و میخوای لاپوشونیش کنی ؟! اینجور وقت ها سعی می کنم سکوت کنم تا خودش اعتراف کنه . بر خلاف همیشه زیاد پیشم نموند ، رفت تو اتاق . برگشت ، دوباره رفت . چند بار رفت و اومد .گفتم: نازنینم چته ؟ گفت: مادر ؟؟؟؟؟؟ +: جانم ! - : میشه اگه ی چیزی را واست تعریف کردم ، عصبانی نشی و دعوام نکنی ؟ + : حالا بگو . - : نه اول باید قول بدی که عصبانی نشی و دعوام نکنی . دلم نرم شد ،گفتم باشه سعی خودمو می کنم عصبانی نشم اما خب اگه کارت بد باشه … نذاشت به حرفم ادامه بدم و دستمو گرفت و خودشو تو بغلم جا داد . شروع کرد به گریه ،قول بده دعوام نکنی ؟ به هر ترفندی بود راضیش کردم حرفشو بزنه … قبل این که بگه ، شروع کرد به شیرین زبونی : من که می دونم تو بهترین مادر دنیایی! ، من که می دونم تو مهربون ترینی ! ، من که می دونم دنیا رو بگردم ،بهتر از تو پیدا نمی کنم ! ،من که …. گفتم بسه شیرین زبونی حرفتو بزن … شروع کرد به تعریف ؛ اول بگم که واقعاً عصبانی شدم حرفاشو که شنیدم ولی خیلی خودمو کنترل کردم متوجه نشه . واقعاً کارش خوب نبود ، ولی نه اونقدر که بخشودنی نباشه … حرفاش که تموم شد ، فقط گفتم خودت قبول داری کارت خیلی بد بوده ؟ درسته ؟ با شرمندگی گفت : بله می دونم ولی قول میدم تکرار نکنم .می دونستم دیر یا زود یادش میره چه قولی داده ، یادش میره چجوری گریه و التماس می کرد که دعواش نکنم . آخرش خودش ضرر می کرد اما باز هم فراموش می کرد .
صفحات: 1· 2
برزخ همین جاست !
جایی که تمام من ، همه ات را کم دارد !
مرا در برزخ رها نکنی …
پ.ن : یا أنیسَ من لا أنیسَ له … |
|
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
|