لب ما و قصهی زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی! چه سخاوتی! به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام! و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی! وسط «الست بربکم» شدهایم در نظر تو گم دل ما پیاله، لب تو خم،… بیشتر »
کلید واژه: "شعر"
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر بلند مرتبه پیکر، بلندبالا سر فقط به تربت اعلی، سجده خواهم کرد که بندهی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر بیشتر »
خداوندا ثنای چون تو پاكی كی آمد از زبان آب و خاكی خدایا رحمتت دریای عام است ز لطفت قطره ای ما را تمام است اگر آلایش خلق گنهكار در آن دریا فرو شویی به یک بار نگردد تیره آن دریا زمانی ولی روشن شود كار جهانی كنون هر ساعتی غم بیش دارم كه روز… بیشتر »